- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و مناجات با امام حسن عسگری علیهالسلام
عزیز فـاطـمه ای مهـربان بیهـمتا دوبـاره سائلی آمـد، درِ حـرم بگـشا نشان خانـهتان را ز هر که پرسیدم نـشـان سـیـدی از خـانــوادۀ زهــرا به گریه مردم عابر جواب میدادند برو به کـوچۀ رحـمت، محـلۀ طاها کسی به داد دل من نمیرسد جز تو بگـیر دست مرا خـوردهام زمین آقا اگر اجـازه دهی داخـل حـرم بشـوم کنار سفـرۀ فضلت نـشـینم ای مولا بزرگ زاده چه مهمان نواز و خونگرمی گـذاشـتی دهـنم زود لـقـمـۀ خود را مگر سرای تو دارالنعیم عشاق است؟ هزار لیلی و مجنون نشستهاند اینجا امام عسگـری ای تکـیهگاه امروزم رهـا نـمـیکـنـمت تـا قـیـامـت فـردا دعـا کـنـید که هـمـسایـۀ شـما بـاشم جوار چشمۀ تـسـنـیم جـنت الاعـلی اگر بهـشت بیـایم، بدان که بنـشـیـنم به زیر سایۀ مهرت، نه سایۀ طوبی هـوای سـامـره دارد دل هـوایی من بده برات سفـر؛ جان مادرت زهـرا برای کـربـبلا خـرجی سفـر بـدهـید به حـق چـادر خـاکی زیـنب کـبری مدیـنه گر بروم تا سحـر دعا خوانم برای مهـدیتان زیر گـنـبد خـضرا یگانه غایت خلقت وجود مادر توست کجاست مرقد او؟ خاک بر سر دنیا شنیدهام که غروب مدینه دلگیر است شبیه حال و هوای غروب عاشورا شنیدهام که نباید ز مشک حرفی زد بـه خـاطـر دل پُـر درد مـادر سـقـا
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام حسن عسکری علیهالسلام
مشکـین زلفـت شد سر خـط خـبرها پـیـچـیـدگـیـش عـلت جـلـب نـظـرها وقتی که حیدر باغبان باغ زهراست قـطعا طبیـعی باشد اینگـونه ثـمرها جلوه نـمـودی و از این جلـوه نمایی گوشه نشین گـشتـند مجـموع قـمرها در معرض تیـر نگـاهـت مینـشیـنم تـأمـین امـنـیت کـنـد گاهی خـطرها پـرواز در آب و هـوای سـامـرایـت امـیــد و آمـال تــمـام بـال و پَـر هـا دلـدادگی و دلـسـپــردن کــار مـاهـا کـار تو هـم تـبـدیـل نـوکـرها به آقـا غیر از در این خـانهات جایی ندارم من میـثـم عـشق شـمایم سر به دارم ایـل و تـبـار و نـسل در نـسلِ تو آقا هـسـتم غـلامت با همه ایل و تـبارم مِی خوردم و میخـانهها را رفتم امّا سـر از خـمـار عـاشـقـیت بر نـدارم ویرانه بودم تا نگاه تو به من خورد از بــرکـتـش حــالا دلـی آبــاد دارم از آن زمان که روزیم دست تو افتاد سـکـه شـده الـحــمـدلله کـارو بــارم رد کردن سائل ز درگاهت محال است آقـا گـدایی از شـما اوج کـمال است آقــا بــرای هــر دلـی دلـــدار بـایـد وقـت کـرامتها گـدا هـوشـیـار باید چونکه ندارم در بساطم جـنس نابی کـهـنـه کـلافـی بـر سـر بـازار بـاید باده ز تاک عسکری گیراست خیلی پس جـام آن سـاقـیِ کـهـنه کـار باید طوری خرابت کشتهام که خود بسازی این ساختن ورنه دو صد معمار باید سر میدهـم پـای تو بی اما، اگـرها شـاید نـدارد حرف من، ایـنـبار باید خانه دهی من را به شهـر سامرایت یا که عنایت کن به ما رزق شهادت قـطره شود واصل به دریـا آخر سر مجـنـون بمـاند فـکـر لـیلا آخـر سر جایی که درماندم صدا کردم حسن جان نـوکـر بـیـارد رو بـه آقـا آخـر سـر در ابــتــدای راهــم و بـایـد بــمـانـم با لطـف زهـرا پـای تو تا آخـر سر هـر سـال گـفـتم سـامـرای تو میآیم امـا دوبـاره مــانـدهام جـا آخـر سـر من اربعین هر جا سلامی عرض کردم دادم سـلام بــر شـمـا را آخــر ســر امـشب بـرای ما ابالـمـدی دعـا کـن این مرتبه عجل فرج را تو صدا کن
: امتیاز
|
مدح امام حسن عسکری علیهالسلام
محاصرهست ولی جای هیچ دلهره نیست که نـور لَم یَـزَلی قابل محاصره نیست تنش اگرچه به ظاهر اسیر سامره است نسیم عطر حضورش اسیر سامره نیست کدام بند و اسارت؟ که دست فضل کسی چنین به میمنۀ روزگار و میسره نیست بگـو به بحـث بیـایـنـد اهل شـایـعـه را اگر که در دلشان ترسی از مناظره نیست به زور حـیله و تحـریم و شایعـه، کارِ کسی که کار دلش با خداست یکسره نیست کسی که درس گـرفت از امـام یازدهم به وقت حصر، گریزنده از مخاطره نیست کسی که درس گـرفت از امام یـازدهم به وقت جنگ در اندیشۀ مذاکره نیست کسی که شیفتۀ زرق و برق سامری است مـرام او که مـرام امـام سامـره نیـست به حج نرفت و سفارش به اربعین فرمود چنین گشوده به سوی ظهور، پنجره نیست چـقدر درس گرفتیم از او ولی افسوس هنوز سیـرۀ او نام هیچ کـنگـره نیست
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام حسن عسکری علیهالسلام
هــوای بــام تـو داریـم مـا هــوایـیهـا خوشا به حال شب و روز سامراییها چه نعمتیست سر سفرهات نمک خوردن چه افـتخـار بـزرگیست این گـداییها خـداسـت بـانی ایـن اعــتـقـاد نـورانـی خـداسـت بـانـی این جـور آشـنـایـیهـا تو کربلای اسیری و روضه میخوانند بـه یـاد غـربت تـلـخ تـو کـربـلایـیهـا دوباره حسرت دیدار در دل کعـبهست چقدر کعبه دلش خون شد از جداییها به یـاد حـضرت فـرزنـدتـان هر آدیـنه چه حس و حال قشنگیست همصداییها
: امتیاز
|
مدح امام عسکری علیهالسلام
هر دلی بیدار شد در گیر و دار خواب نیست خواب چیزی غیر مُردن در دل مرداب نیست خواب بودم در حریمش وقت بیداری رسید دیدم اینجا هیچ کس مانند من بیدار نیست عرش گاهی زیر پای ماست اما غافـلیم هیچ اوجی کهکشانیتر از این سرداب نیست «در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم» قبله گاه اینجاست حاجی!غیر از این محراب نیست من نـمـازم را پی تـکـبـیـرة الاحـرام تو خواندهام، برجا نماز چشمه و سهراب نیست تا که با من بـشـنود صـوت اذان بـاد را از سر گلدستهای که جز صدای آب نیست حضرت نرجس خبر دارد از اوصاف حسن او مگر آئیـنۀ خورشید عالم تاب نیست؟ در غزل عطر امام عسکری پیچیده است در خُم هستی شرابی جز شراب ناب نیست «بر در میخانه رفتن کار یک رنگان بود» عشق صادق در وجود جعفر کذّاب نیست بندۀ پیـر خـرابـاتم که لطـفـش دائم است کار ما در آستانش غیر دق الباب نیست
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام عسکری علیهالسلام
از خاک به آسمان رسد نور حیات چـشمان ستارهها به سمت میـقـات بر منـبـر نـور مـاه تابـان میگـفت بر سـامـره و دو آفـتـابش صلوات ********************* بـا زائـرتـان، نـام مـرا بـنـویـسـیـد هر هـفـتـه گـدای سـامـرا بنویـسید مـهـمـان امام حـسـن عـسـکـریام در دفـتـر پنج شـنـبـهها بـنـویـسـید ********************* از مبدا نور، رو به مقـصود کـنیم با هـفـته طواف کوی معـبـود کنیم از پـنجـرههـای پـنـج شـنـبـه بـایـد پرواز به جـمعههای مـوعـود کنیم
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام عسکری علیهالسلام
تو امیرِ لشکـرِ جود و سخایی یا حسن عسکری هستی ولی چون مجتبایی یا حسن عرصۀ هفت آسمان را سامرایت خواندهاند با گدایـانت هـمـیشه آشـنـایی یا حـسـن ای که هم نام و مرامی با کریم اهل بیت منشاء خیری و شاهِ ذوالعطایی یا حسن همچو بابایت که مولای زیارات و دعاست خالقِ ذکر و عبادات و دعایی یا حسن در مقامت جملهای دارم که دل را میبرد هم اباالمهدی و هم ابن الرضایی یا حسن یوسفِ زهرا تو را بابا خطابت میکند گرچه یعقوبی، چو یوسف دلربایی یا حسن صحنۀ دنیا همه سوء القضاء و سختیست تو برای ما همان حُسن القضایی یا حسن امشب ای آقا بـیا دستان خـالی اُمّ ببـین کاسههای مانده بر دستِ گدایی یا حسن کاش میشد بار دیگر زائرِ کویت شوم تو به من گویی گدای سامرایی یا حسن شکر حق با همتِ جمعِ کـثـیرِ شیعـیان باز هم داری شما گنبد طلایی یا حسن
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام حسن عسکری علیهالسلام
حُسن تو سِـرِّ عـاشـقی را بـرملا کرد بر طُـرّۀ زلـف کـمـنـدت اقــتــدا کـرد شکر آن خدا را که ز لطف بیمثالش روز ازل بـا تـو دلــم را آشــنـا کــرد دلـدادگـی دلـدادهات شد، شـوق پـر زد عـشق آمد و بر تو سلامی دلـربا کرد جانم فـدای پـیـر میخـانه که سـرمست ما را به عشق روی ماهت مبتلا کرد من بنـدهای سرگـشته بودم که نگاهت دل را اسـیــر بــارگـاه ســامــرا کـرد دیدارِ سُرِّ مَن رَأی رشک بهشت است باران ز شوق دیدنت اشک بهشت است زیبا گل سوسن که رشک نسـترن شد جلـوه نـمود و رونق دشت و دمن شد روی زمـیـن تـا آســمــانِ بـیکـرانــه در هر کران دائم ز حُسن او سخن شد در خـانۀ قـلـب هـمه جـانـانه جـا کرد هرجا که مِهرش بود بر دلها وطن شد ذکر حدیثـش قدسیان را مست میکرد در حـلـقـۀ خـاتم عـقـیـقـی از یـمن شد وقـتی که دنـیـا آمد و بُـرد از همه دل نــام دل آرا و خـدایـیاش حَـسَــن شـد حُسن حَسن، مهر حسین و مرتضی داشت او یک تـنـه حُـسن تـمام انـبـیـا داشت او آمـد و آغـاز عـشـق و دلـبـری شد گـویـا دوبـاره مـوسم پـیـغـمـبـری شد تــاب تــمـاشـایـش نــدارد دیــدۀ شـب بر او هجوم از خصم با نابـاوری شد در لشکری، محبوب را محصور کردند غافل از آنکه نام خوبش عسکری شد با رمز یا زهرا دل از دل دادگان بُرد آغــاز دلــداریِ یــار حــیـــدری شــد در سامرایش سائلان صف ها کشیدند درگـاه او درگــاه حـاتـم پــروری شـد مـا هـم گـدایــان ره دلــدار هــسـتـیــم در انـتـظار وصـل روی یـار هـسـتیم هر کس که شـوق سـامـرا دارد بیـایـد هر که به دل عـشـق خـدا دارد بـیایـد هر کس به قـلبش شوق دیدار زیارت از بــارگــاه ســـامـــرا دارد بـــیــایــد مهـر امـام عـسکری در سـیـنۀ ماست هر کس که قـلـبـی با صفـا دارد بیاید شـوق مــدیــنـه تـا ابـد داریـم در سـر هـر کـه دلـی درد آشـنــا دارد بــیـایـد این بانگ زیبای خدا از آسمان هاست هـر کـس هــوای کـربـلا دارد بـیـایـد خـتـم کلام عاشـقـان ذکر حـسین است عشق خـدای آسـمان ذکر حسین است
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام حسن عسکری علیهالسلام
زمین شدیـم ولی آسمانِ ما حسن است کـرانهایـم ولی بیکـرانِ ما حسن است گره گره هـمه اما؛ امـانِ ما حسن است پُر از حسن لبِ ما نوشِجانِ ما حسن است هـزار شُکـر تـمـامِ جـهـانِ ما حـسـن است رسـیـد جـلـوهای و بـاز یا عـلی گـفـتیم پس از دو یا حسن از چارتا علی گفتیم دوباره از حسن و مرتضی علی گفتیم حسن حسن همۀ عـمـر با عـلی گـفـتیم به فـاطـمـه بـنـویـسـید جـانِ ما حسن است بساطِ عاشـقیام جور شد به لطف شما و سهـمِ سفـرۀ ما نور شد به لطف شما از آن زمان که زمین طور شد به لطف شما گدای سامره مشهـور شد به لطف شما تـمامِ عـمر فـقـط آب و نـانِ ما حسن است برای عـرضِ ادب شاعران کم آوردند برای پـیـش کـشیِ تو جـان کـم آوردند به پـای بـوسـی تو آسـتـان کـم آوردنـد قـلم زدنـد به عُـمر و زمان کـم آوردند که عشق در رگ و در استخوانِ ما حسن است گـدا شـدیـم بـگـوئـیـم این سـخـنهـا را نـوشـتـهانـد خــدایِ کَــرَم حـسـنهـا را بـرای مـا که نـوشـتـنـد پَـر زدنهـا را بـه سـامـرایِ شـمـا رفـتـن آمـدنهـا را هـزار شُکر که رزقِ دُکـانِ ما حسن است به روی شانه اگر گـیسویت رها بشود عجـیب نیـست اگـر قـبـله سامـرا بشود حسن نـمـاز و حـسن قـبـلـۀ دعـا بشود حسن رکوع و حسن سجدههای ما بشود مـیـان کـرب وبلا هـم اذان ما حـسـن است نـوشـتـهانـد بر این خـانه از قـدیـم: الله که با تو جلوه کند جلـوهای عـظیم: الله عصا بدست رسیده است پیشِ تو کلیم الله کـلـیـم تـا که بـگـویـد حـسن کـریـم الله چه غم از این همه غم، مهربانِ ماحسن است اگر چه تـکـیـهگَهِ خـانـههـا پـدر بـاشـد پدر هـمـیشه هـمه کـارهاش پـسر باشد پـسـر بـرای پــدر؛ پــارۀ جـگـر بـاشـد پسر که هست گدا هم که پشت در باشد بـزرگ خانۀ صاحـب زمانِ ما حسن است
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام حسن عسکری علیهالسلام
زانـو زدنـد پـیـش تـو با احـتـرامهـا شاه و گـدا و صاحب مال و مـقامها از آسمان عشق امامت رسیدی و... شد مـقـدم حـضـور تو خـتم کـلامها امشب طواف، دور تو باید کنند خلق جای صفا و مـروه و بیت الحـرامها ای عـشق دومـین حـسن بن عـلیِّ ما دستی بکش تو بر سر ما، ما غلامها در وصف جایگاه رفیعت همین بس است صف بسـتـهانـد پشت سر تو امـامها دلـتنگ سامرای تو هـستـیم یا حسن دلتنگ عطر صحن و سرایت مدامها زائـر شدیم از ره دور و نشـسـتهایم حـالا در انـتـظـار عـلـیک السلامها
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام حسن عسکری علیهالسلام
فـروغ شمس و قـمر وام دارِ منظرتان به مـاه، طعـنه زنـد طلعـت مـنـوّرتان سلیلِ سوسن و سنبل، حُـدَیث مادرتان سلالـهات بدرخـشد چو تاج بر سرتان مـرا نـوشـته خـدا از ازل کـبـوترتـان حـلال زاده بوَد هرکه گـشت یاورتان خدا سپرده به گردون سپهرِ سرمد را امــام یــازدهــم را؛ ابــا مــحــمــد را شبانهروز دلم با تو عرض حاجت کرد گدای سامـرهات باز هم سماجـت کرد چه می شود نتوان ساده ترک عادت کرد گدای کوی شما بر جهان سیادت کرد بهـانه بود گـدایی؛ تو را زیـارت کرد شمیم نام تو دل را پُر از حرارت کرد به دستهای تو دیـدیـم جودِ بی حد را امــام یــازدهــم را؛ ابــا مــحــمــد را فــدای دلـبــریات دودمــان دلـبــرهـا به خاک پای تو سودند عرشیان سرها به اذن حق تو عوض میکنی مقدّرها کـم آورد بـه مـدیـح تـو کـل دفــتـرهـا امام عـسکریِ نیک و بد ز عـسکرها فـدای لـشـگـر مـهـدیـت کـل لشگـرها به کوی تو دل کعـبه بدیـده مقـصد را امــام یــازدهــم را؛ ابــا مــحــمــد را حسینیان به دو عالم حسن حسن گویند تـمام عـمـر مسلّـم حـسن حسن گـویند چو انـبـیاء معـظّم حـسن حسن گویند صفا و مروه و زمزم حسن حسن گویند فـرشـتگـان مکـرّم حسن حسن گـویـند مدافـعـان حـرم هم حسن حسن گـویند نـمـیکـنـنـد رهـا این مـدار مـمـتـد را امــام یــازدهــم را؛ ابــا مــحــمــد را هماره شوق رهاییست بر شما مرهون ولی شده غـم و انـدوه بهـرتان قـانون به چار سالـگیات هـمره پـدر دلخـون نمودهاند غـریـبانه از مدیـنهات بیرون به شهر سامره تبعـید کرد دشمن دون شهید گـشته و دور از دیارتان مدفون بخوان همیشه «رئوفی» تو آل احمد را امــام یــازدهــم را؛ ابــا مــحــمــد را
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام حسن عسکری علیهالسلام
بر روی گـدایان بگـشا بـال و پرت را مـا ملـتـمـسـانـیـم دعــای سـحــرت را بـا روی سـیـاه آمــدهام مــرقــدت آقــا تغـيـير دهـم بـلکـه دوبـاره نـظـرت را ای گوشهای از چشم ترت صاحب اعجاز چرخی بده بر خـیل محبّان بصرت را با دسـت شـما بتکـدۀ دل شـده مسجـد از روز ازل داشـتـم ایـمـان هـنرت را گـفـتـند بقیع بسته و این شد که گرفتیم قدر دو حَسن در حرمت دور و برت را آقای من این جمعه فرج با تو، که عمریست مـا مـنـتـظـرانـیـم ظـهــور پـسـرت را
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام حسن عسکری علیهالسلام
روی تـو بُــرده رونـق مــاه تــمـام را مجذوب کرده جلوهٔ تو خاص و عام را حسن تو بینهایت و فضل تو بیشمار مـبـهـوت مـانـدهام بـنــویـسـم کـدام را تفسیر چشمهای تو برهان عاشقیست میخـوانم از نگـاه تو خـیـرالکـلام را هر راهبی که دید تو را گفت دیده است با چـشـم خـود مـسیـح عـلـیهالسلام را هر جا که تو قدم بزنی «سُرَّ من رَءا»ست سرشار کردی از نفـست هر مـشام را امـا قـدوم سـبـز تو ای کـعـبـهٔ بهـشت حسرت به دل گـذاشته بیت الحرام را دیدند دشمـنان تو حیـران و مضطرب آرامـش نــگــاه تــو و شــیـــر رام را دست سـخـاوت تـو و چـشـم عـنایـتت پُر کرده از نسیم سحر صبح و شام را از ما مگیر، ای همه باران و روشنی لـطف مـدام و مـرحـمـت مـسـتـدام را
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام حسن عسکری علیهالسلام
چشم ما تنها فقـط باشد به دستان کریم لب نباید زد در این عالم به جز نان کریم پس حسن آمد که ما را سائل این در کند بیـشتر از انـتظار ماست، احسان کریم میشود خود میـزبان حاتم و امثال آن هرکسی تنها شود یکـبار مهمان کریم دوست دارم سامرا ساکن شوم تا زندهام دوست دارم باشد این دیوانه دربان کریم هی گدا،پشت گدا،پشت گدا، پشت گدا خلوتی هرگز ندارد بیت سلطان کریم بی نیاز از هر دوعالم میشود اینجا گدا پادشاهی میکند ریزه خور خوان کریم میرساند رزق را بی آنکه بر رو آورد بارها حس کردهام الطاف پنهـان کریم منکه مستم مست مست تاک های عسگری راضیام،راضی از این مستی به قرآن کریم
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام حسن عسکری علیهالسلام
خـورشیـد تـابـناک تـمـام مـسـیـرها هـستـنـد در طواف تو مـاه منـیـرها دست کسی به دامن درکت نمیرسد از تو نگـفـتهاند به غیر از خبـیرها
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ امام حسن عسکری علیهالسلام
سیرتش نه درحقیقت صورت دنیاییاش ماه را شرمندۀ خود میکند زیباییاش میچکد نهج البلاغه از لب پائـینیاش میچکـد آیات قـرآن از لب بالاییاش لحظه لحظه خیر او حتما به مردم میرسد آن کسی که«جامعه»بوده دم لالاییاش جامعه،«عجِّل فرج» به به چه تلفیقی شده ست نسبت فـرزندیاش با نسبت باباییاش سیزده دیگر برای هیچ کاری نحس نیست یـازده در ذکر بالا میرود کاراییاش نوکـر اربـابم و یک بخـش از آقاییام ریشه دارد بیبرو برگرد در آقاییاش طعم توحـید و امامت را به هم آمیخته نـیـمـۀ مـکّـی او با نـیـم سـامـرّاییاش هرقَدَر که خسته باشی بعد از آن دیوارها روبراهت میکند یک استکان از چاییاش ازحرم برگشته میداند که وقت بازگشت چایی دوم دوچندان میشود گیراییاش چونکه تنها میروی هرگز به سامرّا نرو چون خجالت میکشد تنهایی از تنهاییاش
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام عسکری علیهالسلام
ای معـدن شجـاعت و ای کـوه اقـتـدار فصل تو هست فـصل شکـوفاییِ بهـار ای که بهشت با همه آفاق مست توست
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام حسن عسکری علیهالسلام
تا كوچههای سامره مردی نجیب داشت آری هوای شهر فـقط بوی سیب داشت شب ها كه در تـرنّـم سجـاده مینـشـست شب های عرش حال و هوایی عجیب داشت هـر گـاه با دعـای فـرج اوج میگـرفت زیـر لـبـش تَـرنّــم اَمَّـن یُـجـیـب داشـت درد آمد و دوا شد و با یك اشـاره گفت: هر گوشه از كلام لبش یك طبیب داشت آن قدر کشته شد دل و آن قـدر زنده شد با تیغ ابرویی که فـراز و نشیـب داشت ابـن الـرضـای ســوم مـا یـا ابـالـحـسـن عـیـدی بـده به دست گـدا یـا ابـالـحـسـن هر جا که باده هست صفای خُمش تویی هر جا که آیهای است ضمیر کُمش تویی آدم طـمـع به کـسـب مـقـام شـمـا نـمـود در صورتی که آب و گلِ گـندمش تویی شـهـر مـدیـنـه شـادتـر از این نـمیشـود چون که به لطف حق حَسن دومش تویی فـهـمـیــدم از تــرنّـم ســرداب ســامــرا هر جا که جمکران شده شهر قُمش تویی خـورشید مـردمیِ زمیـن؛ آسـمـان ترین ای خوش به حال هرکه تب مردمش تویی ابـن الـرضـای ســوم مـا یـا ابـالـحـسـن عـیـدی بـده به دست گـدا یـا ابـالـحـسـن
: امتیاز
|
مدح امام حسن عسکری علیهالسلام
عقل مجنون شود از این همه لیلایی تو من و از دور تـمـاشـای تـمـاشـایی تو از قدم های تو روشن شده این قلب سیاه نیست حتی خود خورشید به زهرایی تو دومـیـن آیـنـۀ حُـسـن خــدای حـسـنـی وقت پیـدا شدنت کیست به زیبایی تو؟ باید از دین خود اعراض کند آن کس که مست وحـدت نشد از بادۀ یکـتـایی تو نور مطلق تویی و نیست کنارت نوری جز خدا کیست در این پهنه به تنهایی تو سامـرا قـبلۀ اصحاب ولایی شده است خوب پیداست در این معرکه آقایی تو در حریم تو عجب نیست نباشد مرگی مرگ هم زنـده شده از دم عـیسایی تو
: امتیاز
|
مدح امام حسن عسکری علیهالسلام
زهی آن عبد خدایی که خداییست جلالش صلوات از طرف خالق سرمد به جمالش حسن بن علی این نجل جواد بن رضا را که درود از علی و فاطمه و احمد و آلش هرکه بگرفته به رخ آبرو از خاک در او اشک شوق آمده در چشمۀ چشم آب زلالش هرکه شد دور از او، گلشن فردوس، حرامش هرکه شد زائر او، وصل خداوند، حلالش هرکه بیمهرِ وی آرد به جزا طاعتِ سلمان کلِّ طاعت به سر دوش شود کوهِ وبالش او بوَد عسکری و عسکر او خیل ملایک گو بیایند هـمه دیـو صفـتها به قـتـالش گرچه در تحت نظر بود، ولی فاتح دل شد که روی سینه بوَد مهدی موعود، مدالش خصمش از پا فتد و سر به در آرد ز جهنم گر چه یک چند دهد حضرت دادار، مجالش سجده بر تربتش آرند چه حور و چه ملایک سائل سامره باشد چه نساء و چه رجالش هرکه رو بر حرمش کرد، جحیم است حرامش هرکه بر سامرهاش پشت کند، وای به حالش رَفرَفِ عقل کجا و پر پرواز عروجش؟ بیم دارم که به یک لحظه بسوزد پر و بالش ز بهشت حرم سامرهاش هر که گـریزد به خدا دیدن گـلزار بهشت است محالش وجه نـادیـدۀ ذات ازلی، مصحف رویش شاهکار قـلم صنع الهی، خـط و خـالـش عـوض خـشم از او لالـۀ لبـخـنـد ستـانـد هر که با قهر کند روی به میدان جدالش این عجب نیست که در عرش زند بانگ تفاخر که به دور حرم سامره گردد مه و سالش صلوات عـلی و فـاطمه و خـیـل امامان به کمال و به جلال و به جمال و به خصالش گو بگردند ملایک همهجا ملک خـدا را نه توان دید نظیرش، نه توان یافت مثالش از خـدا تا ابـدالـدهـر جـدا مـانـده و مانَد هر که از راه محبت نبرد ره به وصالش خسروان تاج گذارند و دل از تخت بشویند راه یـابـند اگر یکـسره در صفِّ نعالش مدح او گر زِ خـلایق نبوَد میسزد آری پسرش مهدی موعـود زند دم ز مقـالش اگر از روی خداییش زند پرده به یک سو مهر با جلـوۀ خود ذره شود ماه هلالش عــالــم دل شـود آبــاد بـه یــاد حــرم او گرچه کردند خراب از ره کین اهل ضلالش اوست آن بنده که دارد به همه خلق خدایی او خدا نیست ولی وهم بوَد مات جلالش قـعـر دریـا و پُـر کـاه خـدایـا چه بگـویم نظم من چون ببرد راه به دریای کمالش؟ به جز از مادر و جد و پدر و خیل امامان این محال است، محال است که یابند همالش اوست آن باغ بهاری که خزان دور ز دوْرش اوست آن مهر فروزان که به حق نیست زوالش ناز بر جنّت و فردوس کند در صف محشر گر بوَد در کـفن شیعه گـیاهی ز نهالش جان نهم در کف ساقی اگر از لطف و عنایت دهدم جام و در آن جام بوَد عکس خیالش خشک گردیده در این جامه قلم در کف میثم چه بیارد؟ چه بگوید به چنین منطق لالش؟
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ امام حسن عسکری علیهالسلام
ای مهر جـهـانپـرور، از مات سـلامالله ای آیـــنـــۀ داور، از مـــات ســــلامالله وی از هـمگـان برتـر، از مات سـلامالله ای زادۀ پــیـغـمـبــر، از مــات سـلامالله فـرمانـدۀ عـالـمهـا، با رایـت هـمعـهـدی فـرزنـد رسـولالله، مـولای ابـاالـمـهـدی در عرش امامی تو، بر چرخ، مداری تو هم بر همه مولایی، هم بر همه یاری تو روشنگر ملک جان، در لیل و نهاری تو در سینۀ هر شیعه، یک سامره داری تو توحـیـدی و قـرآنـی، اسلامی و ایـمـانی خورشیدِ جـمالِ غـیب، در عـالمِ امکانی جان همه خوبان را، در قـالب تن داری اعجـاز مـسیحـایـی هـنگـام سخن داری هر نکته هزاران دُر، در دُرج دهن داری فرمان خداونـدی، بـر سـروِ عـلن داری هم نام حُسن داری، هم روی حسن داری هم خُلق حسن داری، هم خوی حسن داری ای عبدِ خدا سیما، ای حُسنِ خـدا منظر نجـل عــلـی چـارم، ریـحـانۀ پـیـغـمـبـر صلبت صدف طاهر، مهدی است تو را گوهر از وصف همه اولا، از مدح همه برتر هم یازدهم خـورشید، هم یـازدهـم اخـتر هـم یـازدهـم مــولا، هـم یـازدهـم کـوثـر از ماست همه غفـلت، از تو همه آگاهی از ما همه گمراهی، از تو همه همراهی صد قافله دل هر دم، در سامره ات راهی ای داده خداوندت، بر هر دو جهان شاهی حُسنِ صُوَری مولا، رشک قمری مولا نوری بصری مولا، از وهم، سری مولا هر چند تهی دستم، از مهر تو سرشارم دل بر کرمت بستم، رو در حـرمت آرم مهـر تو بـوَد هـستم، مـدح تو بوَد کـارم در خلد تو را جویم، در حشر تو را دارم مائـیـم و ولای تـو، خـاک کـف پـای تو مشمول عـطـای تو، جانها به فـدای تو دردا که گل عمرت، یک لحظه خزانی شد آخر جگرت مسموم، در سنّ جوانی شد هر لحظه ستم بر تو، از دشمنِ جانی شد با پیکـر تـو مدفـون غـمهـای نهانی شد تا لحـظـۀ آخـر هـم، غـم بود طـبـیـب تو پـیـوستـه سـلام مـا بر قـبـر غـریـب تـو پیوسته ستم دیـدی، با عـمر کمت، مولا تا صبح جزا دلهاست دریای غمت، مولا آمد ز بـنیالعبـاس، ظلم و ستـمت، مولا گردید چرا ویـران دیگـر حرمت؟ مولا پیوسته تـو در غـربت، مانند پـدر بودی از جور ستمکاران، در تحتِ نظر بودی باشد که شبی روزی در سامره روی آرم با دیدۀ گریان، رو بـر خاک تو بگـذارم بر قبر تو جای گل، خونابِ جگـر دارم من میثمم و نَـبـوَد، بـا غیـر شما، کـارم هر چند بدم مـولا، از لطف، قـبـولم کن در روز جزا محشور، با آلِ رسولم کن
: امتیاز
|